۱۳۸۸ بهمن ۸, پنجشنبه

حس مبهم

یه حس خیلی عجیبی دارم . وقتی به آینده فکر می کنم دلشوره شدیدی دارم .اونم توی فضای ایران خودتون بهتر از من می دونید.  کاری نمی تونم بکنم جز اینکه آهسته و آروم،  کم کم کارهامو پیش ببرم و توکلم به خدا باشه . می خواهم و باید  به چیزهای خوب فکر کنم . بازهم خدارا شکر .

پ.ن : منتظرم
.
.
.
خیلی منتظرم توکل به خدا . میدونم داره محک میزنه منو و خودمو بهتر بشناسم

پ.ن : بالاخره توی تعطیلات زمستانی 4 تا شال و کلاه  بافتم . قشنگترینش مال خودم شد و البته دخترونه . بقیه اش پسرونه اس . حالا با اون گلهای بافتنی  قرمز باقیمانده ، باید یه کیف دستی شیک ببافم .

۱ نظر:

Unknown گفت...

خب عکس می‌گذاشتی ما هم بی‌نصیب نمونیم. موفق باشی