۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

غار تنهایی

خیلی جالبه ها یهو تمام مشکلاتو مسائل باهم میریزن سرت یهو همه باهم حل میشن !

فعلن در قدم اول تنها شدم با خودم که برام اینو در نظر گرفتن، این یعنی سرنوشت ! خودتو هم بکشی نمیشه ! به جبر تازگیها دارم اعتقاد پیدا میکنم . درسته کار خودمو می کنم ولی حس می کنم کسی تو گوشم بهم میگه این کارو انجام بده ! فعلن اون کارو انجام نده وقتش نرسیده!

.
.
.

خیلی چیزهارو نوشته بودم ، پاکشون کردم !

فعلن در فاز استراحت همراه با بافتنی و قلاب بافی کردن به سر میبرم ! حتی حوصله زبان خوندن هم ندارم!

امان از این ماه رمضون ، خیلی کشدار هس حوصله آدم سر میره ! همش دوس دارم بخوابم البته شبها بیدارم ولی روزها اگه کار اداری نداشته باشم تعطیلم ولی شب نشینی با دوستان حتی با خودت تنها خیلی می چسپه!
یه جورهایی شدم توی این ماه رمضون ! فعلن رفتم تو غار تنهایی خودم ،عین لاک پشت . شاید دلم سفر میخواد! چی میشد همش مداوم توی سفر بودم؛ولی سفرهای جدید . جون چه حالی میده با دوربین که عین بچه ام می مونه همش عکس بگیرم اونم سیاه وسفید.

بازم خداراشکر که خدا بهم توانایی داده که بتونم از عهده این مسایل بر بیام . لطفا برام دعا کنید ممنون از محبتاتون.

حالا برای بی خیال شدن ، چند تا عکس گذاشتم که اینجوری می پسندم و لذت می برم . امیدوارم شما لذت ببرید.







































هیچ نظری موجود نیست: