۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

آغاز رسمی بلاگ نازنینم!




بالاخره اومدیم اینجا از بلاگ پارسی ، با اینکه دوس داشتم توی یه جای خودمونی و ایرانی کار کنم که به نفع خودمون ایرانیها باشه ولی خوب اینها یه کاری کردند که ما اونجاروترک کنیم و به اینجا پناه ببریم .
این تنها کاری بود که میتونستم انجام بدم همراه با بقیه ؛ وقتی که احساس امنیت نکنی چی وحشتناک تر از این ؟! حالا ورودم به اینجا مبارک و به فال نیک میگیرم اینجا رو بعد از سه بار عوض کردن ! دکوراسیون خونه ام چطوره لطفا نظر بدهید ؟! لطفاً بفرمایید خونه ما دم در بده !
حالا بیایید حرف بزنیم بفرمائید اینجا بشینید !




مردم چقدر فضولن وسرشونو توی کار دیگری می کنن من و متصدی بانک داشتیم حرفهامونو میزدیم و مشکلی باهم نداشتیم یه دفعه یه پیرزنی نه یک زن میانسال مثل یه خروس بی محل می پره وسط ما و میگه دخترجان تخم کفتر بخور زبونت باز شه !
یه دفعه اون متصدی بانک منفجر شد از خنده ! بهش گفتم عزیز، من که نمی شنوم! وز کرد تو گوشم آخرش گفتم اصلاً به حرف شما گوش نمی کنم ! خوشم نیومد از برخوردش! اون لحظه یادم نبود بگم به توچه !



یه روز من و مامان باهم حرف میزدیم از این وری و اونوری میگفتیم که حرف از پژو شد؛ گفتم آره یکی از همکارام ماشین پژو 206 خریده ولی از اون مدل کونی دراز و مستطیل کشیده! یه دفعه ، مامان بهت زده نگام کرد؛ گفت: چی ؟! بگو صندوقدار! مودب باش ! گیر کرده بود نوک زبونم اون لحظه، این کلمه اومد از دهنم در رفت!


پ.ن : این شده آش شله قلمکار!! قول میدم این آخرش باشه موضوعی مینویسم!
پ.ن : نه میشه ریز بنویسی نه معمولی ! درشت هم خرمگسیه!
چاره ای نداشتم حتی فضای سفید خط در میون هم قبول نمی کنه ! کسی هس کمکم کنه؟!





۲ نظر:

Omid گفت...

مبارک باشه!

فرزام گفت...

خونه نو مبارک. مگه بلاگسپاتم فوینت سایز نداره؟ نمی تونی تنظیم کنی فونتش رو؟